15 ماهگی
این ماه هم مثل ماههای قبل به شب بیداریهای پشت سر هم و مدام شیر خوردن گذشت. ولی حسنش به این بود که غذاتو خوب میخوردی و وزن گیریت خوب بود... بقیه در ادامه ی مطالب یه برنامه هایی تو ذهنم دارم که امیدوارم بتونم با همراهی بابا عملیشون کنم و یه سر و سامونی به اوضاع خواب و شیرت بدم.میدونم راه سخت و البته درازی رو در پیش دارم و امیدوارم خودت هم این بار همراهی کنی. اول شهریور به خونه ی جدید اسباب کشی کردیم و الان دیگه برای خودت اتاق مستقل داری. البته فعلا به دلیل شب بیداریهای زیاد تو اتاق خودت نمی خوابی. و من هم فعلا برای این کار عجله ای ندارم. چون فعلا تو سن اضطراب جدایی هستی و من نمیخوام با این کار تشدیدش کنم حالا به وقتش. یه چیز بامزه ک...
نویسنده :
مامان سمی
16:18